طلایه دار

داستان دو دوست

با هم زندگی می کردند.همیشه با هم بودند.اسم یکی " من " و اسم دیگری " او " بود.

" او" همیشه مواظب  "من" بود. تجربه  " او "  بیشتر از  "من"  و راه رو از چاه تشخیص می داد.

همه چیز " من " رو " او " داده بود ولی "من" هیچ وقت از " او " تشکر نمی کرد.

" من " همیشه غر می زد و می گفت: که " او " مرا فراموش کرده.

" او " هر چه به " من " می داد " من " هیچ تشکری نمی کرد.

با اینکه " او " هیچ احتیاجی به تشکر " من " نداشت.

بارها و بارها " من " قلب " او " را شکسته بود ولی " او " کینه ای به دل نداشت و " من " را می بخشید.

" من " میگفت تمام بلاهایی که به سرش می آید تقصیر " او " ست.

" من " همیشه نیمه خالی لیوان را می دید.

آیا شما دوست داشتید جای " من " بودین؟

حالا بیا این دو حصاری رو که دور خودمان کشیدیم رو برداریم و درست نگاه کنیم و خودمون رو جای " من " بگذاریم و خداوند رو به جای " او " 

به جای تشکر از نعمت های خداوند همیشه غر می زنیم و نیمه خالی لیوان رو می بینیم.فکر می کنیم که خداوند ما رو فراموش کرده، با کارهای نا شایست خودمون او رو می رنجونیم.

باید این جمله رو با تمام وجو احساس کرد و در زندگی به کار بست.

شکر نعمت نعمتت افزون کند           کفر نعمت از کفت بیرون کند 

 

سه شنبه 27 تير 1391برچسب:خداوند,من و او ,شکر نعمت,نیمه پر لیوان, :: 19:12 :: نويسنده : قطره از دریا

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 19 صفحه بعد

درباره وبلاگ

سلام و خیرمقدم به شما روز،ساعت،دقیقه و ثانیه هاتون آسمانی و طلایی.به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم با مطالب وبلاگم این لحظاتی رو که مهمان من هستید بتوانم با جرعه ای انرژی مثبت و آرامش از نگاه های مهربانتان پذیرایی کنم با احترام
نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 83
بازدید دیروز : 116
بازدید هفته : 295
بازدید ماه : 478
بازدید کل : 209046
تعداد مطالب : 188
تعداد نظرات : 54
تعداد آنلاین : 1

مرجع کد اهنگ


کد متحرک کردن عنوان وب